معنی از کار افتادن، ناتوان ساختن، محجور کردن ناقابل ساختن، سلب صلاحیت کردن از، بی نیرو ساختن, معنی از کار افتادن، ناتوان ساختن، محجور کردن ناقابل ساختن، سلب صلاحیت کردن از، بی نیرو ساختن, معنی اx lاc اtتاbj، jhmاj sاoتj، kp[mc lcbj jاrاfg sاoتj، sgf wgاpdت lcbj اx، fd jdcm sاoتj, معنی اصطلاح از کار افتادن، ناتوان ساختن، محجور کردن ناقابل ساختن، سلب صلاحیت کردن از، بی نیرو ساختن, معادل از کار افتادن، ناتوان ساختن، محجور کردن ناقابل ساختن، سلب صلاحیت کردن از، بی نیرو ساختن, از کار افتادن، ناتوان ساختن، محجور کردن ناقابل ساختن، سلب صلاحیت کردن از، بی نیرو ساختن چی میشه؟, از کار افتادن، ناتوان ساختن، محجور کردن ناقابل ساختن، سلب صلاحیت کردن از، بی نیرو ساختن یعنی چی؟, از کار افتادن، ناتوان ساختن، محجور کردن ناقابل ساختن، سلب صلاحیت کردن از، بی نیرو ساختن synonym, از کار افتادن، ناتوان ساختن، محجور کردن ناقابل ساختن، سلب صلاحیت کردن از، بی نیرو ساختن definition,